ارتباط وسواس و اعتماد به نفس

روزی که فهمیدم اعتماد به نفس خودم را از دست داده ام، در خود شکستم. آیا تو هم از آن دسته از آدم هایی هستی که فکر می کنی فقط باید موفق شوی، بدون اینکه هیچ اشتباهی بکنی. یک موفقیت عالی و منحصر به فرد! من هم به دنبال چنین چیزی بودم. موفقیت و موقعیت عالی. بهترین ها، هرچند سخت و دشوار باشند. زندگی ام پراز آرزو بود. امید و آرزو. به توانایی های خود برای پیشگیری از هر اشتباه و شکستی ایمان داشتم. تمام موفقیت های زندگیم به سختی به دست آمده بودند. من به خودم بیش از هرکس دیگری اعتماد داشتم. ولی یک روز شاید 10 سال پیش با شکستن یک باور، شکستم. اصلا فکرش را هم نمیکردم. من و ناتوانی؟ محال بود! تا مدت ها باور نمیکردم که این من هستم که ضربه خورده ام. وقتی اولین ضربه را پذیرفتم، سیلی از ضربات بر جسم و جانم سرایز شدند. هرچند مهلک تر از ضربه ها، حس ناخوشایندی بود که مرا نسبت به توانایی هایم بی اعتماد کرده و باورهایم را خدشه دار کرده بود. امید و شادابی به یک باره از زندگیم پر کشیده و آرزوهایم خاموش شدند. نمیدانم وسواس از کجا شروع شد و چطور غافلگیرم کرد. فقط به یاد دارم که آمد.

فرد وسواسی چگونه فکر می کند؟

ارتباط وسواس و اعتماد به نفس

تنها و مستاصل در راهروهای تنگ و تاریک وسواس ره می پیمودم. از این سو به آن سو. نجواهای ذهنم تمامی نداشتند؛ اگر یک بار دیگر بشویی، مطمئن می شوی که همه چیز پاک است، ولی این یک بار دیگر هیچ گاه تمام نمی شد. زندگی معنای واقعی خود را از دست داده بود. هیچ انگیزه و هدف، حتی بهانه ای برای ادامه ان پیدا نمی کردم.گاه سرخورده و گاه سرکش نهیبی به خودم می زدم. «شاید بتوانی» ولی این شایدها به بایدها مبدل نمی شدند. در خودم غوطه می خوردم و در خودم تحلیل می رفتم. هر روز با خود عهد می بستم؛ از فردا تمامش می کنم. ولی فردا خود وسواس بود و تکرار دوباره امروز من.

مهم ترین خواسته فرد وسواسی چیست؟

ارتباط وسواس و اعتماد به نفس

نمیدانم چه بر من گذشت. حتی نمیتوانم بگویم عادت کرده بودم. از عادت ها هم بیزار بودم. مگر چقدر می توان یک تن رنجور و ذهن آلوده را با خود یدک کشید؟ دیگر آب بی آبرو هم آلودگی ها را پاک نمی کرد. همیشه در انتظار بودم. منتظر فرصت. «من میتوانم» و  « من میخواهم» در زندگیم رنگ باخته بود. فقط به آنچه نداشتم فکر میکردم. به آنچه از دست داده بودم. «اعتماد به خود» و اطمینان به دیگران از زندگی ام رخت بربسته بود. عادت ها مثل خوره ای به وجودم چنگ میزدند. من در قمار وسواس مهمترین چیز را باخته بودم و آن « اعتماد به نفس » بود. تنها یک چیز می خواستم. اینکه دوباره خود باشم. دوباره خود شدن، تنها و سخت ترین راهی بود که ناگزیر از پذیرش آن بودم. باید می پذیرفتم که ضربه خورده ام و بازمیگشتم و چه سخت بود این پذیرفتن و دوباره بازگشتن.

نقش درمانگر در درمان فرد وسواسی

ارتباط وسواس و اعتماد به نفس

خواستن، توانستن و دوباره باور کردن را از خدا خواستم. این بار نیز مثل همیشه دستی یاریگر از دوستان او دستم را فشرد. تکانم داد، ضربه ام زد و پشتم ایستاد. این درمانگر بود که در این راه یاری ام کرد تا خود گمشده ام را بیابم و حالا خودم هستم و میدانم که می توانم برای همیشه خودم بمانم. این بار ماندگار و پابرجا. حتی اگر صدها بار زمین بخورم. من نیروی دوباره برخاستن را در خود یافته ام و خودم را باور کرده ام.

آیا فرد وسواسی درمان می شود؟

ارتباط وسواس و اعتماد به نفس

اینک روی سخنم با توست. تا کی می خواهی صبر کنی؟ اگر برای شروع یا تحقق اهدافت منتظری تا احساس خوش اعتماد به نفس به سراغت بیاید، برای همیشه در انتظار خواهی بود. منتظر فردا نباش. قرار نیست فردا راه فرار تو باشد. فردا جایی است که امکانات زیادی را در مقابلت قرار خواهد داد، اگر بتوانی امروزت را به نفع فردا بسازی. اگر فرار کنی و از چالش ها بترسی، سرانجام در کام مشکلات زندگی فروخواهی رفت. پنهان شدن فایده ای ندارد، ناتوانی در مواجهه با مشکلات گره کور زندگی توست. هرگاه بتوانی به دنبال کارهای مشکل رفته، از پنهان شدن بپرهیزی و با استقبال از خطر مشکلات را غافلگیر کنی، خود را باور کرده و موفق خواهی شد. همین جا که ایستاده ای خوب است. اینجا نقطه آغاز توست. اجازه نده ترس از شکست زندگیت را محدود کند. همین که می ترسی به این معنی است که آرزوهای بزرگی در سر داری. به ترس خود آگاه باش و با آگاهی از آن تلاش خود را شروع کن. باید به خودت اعتماد کنی، حتی اگر برای اولین بار باشد. به محض اینکه دست به کار شوی، ترس از میان می رود و احساس اعتماد به نفس به وجود می آید. اعتماد ی که ناشی از توانایی و تلاش تو در رسیدن به خواسته هایت است. موفقیت محصول خواستن ها و توانستن های توست. پس بخواه تا عالی شوی.

کلام آخر

تنها خود تو هستی که می توانی ان چیزی بشوی که می خواسته ای و یا چیزی را به دست آوری که در آرزویش بوده ای. شایدها و اگرها را دور بریز. اگر به خودت اعتماد کنی، همه چیز شدنی است. کافی است گام اول را برداری، آن گاه میبینی که خواسته ها و اهدافت آن قدرها هم که فکر می کرده ای محال و دست نیافتنی نبوده اند. کمی جسورتر باش. کمی هم جدی تر. چشمانت را به موفقیت بدوز، به زودی به آن دست خواهی یافت و بی گمان حضور یک درمانگر خوب در کنار تو نقش بسزایی خواهد داشت در نیل به خواسته ها و اهدافت. «اعتماد به نفس» ایمان به خود به رغم ترس هایتان است. « باربارا دی آنجلیس »


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رسانه ی دانش آموزی مبدا دینی لند مدرس و مشاور انگیزشی معصومه مهرعلی قالب های فارسی وردپرس 25 زندگی من و همسرم سامانه ثبت شرکت و برند ( ایران ثبت) ブルースピリット [burū supiritto] Gina 98music05